جندی شاپور (البرز)

علمی فرهنگی

 Watering The Plants

 


ما دارنده ي آن چيزي هستيم كه از آن كناره مي گيريم، چرا كه آن را در رويا دست نخورده پاس مي داريم.((فرناندو پسوا))


اكنون در هر كشوري مردم تصور مي كنند كه خودشان بهتر و باهوش ترين مردمانند و ديگران به خوبي و شايستگي ايشان نيستند.((جواهر لعل نهرو))


انديشه شاعرانه تنها خواب و خيال نيست، بلكه نتيجه مطالعه، تجربه، حافظه و شناخت جهان است.((گئورگ ويلهلم فريدريش هگل))


ازدواج در حقيقت پيونديست كه از درختي به درخت ديگر بزنند؛ اگر خوب گرفت، هر دو بارور مي شوند و اگر بد شد، هر دو خشك مي شوند.((سعيد نفيسي))


اگر بخندی، دنیا با تو می‌خندد
الاویلر ویلکاکس

اگر بخندی، دنیا با تو می‌خندد،
و اگر گریه کنی، تنها گریه خواهی کرد.
زیرا زمین پیر و اندوهگین باید شادمانی را امانت بگیرد،
در حالی که به‌قدر کافی درگیر مشکلات خویش است.
آواز بخوان، تپه‌ها به تو پاسخ خواهند داد.
آه بکش، در هوا محو خواهد شد.
انعکاس‌ها، به صدای شادی محدود می‌شود،
اما از صدای دغدغه‌ها پس‌نشینی می‌کند.
شادی کن، مردم به سوی تو جذب می‌شوند،
اندوهگین باش، برمی‌گردند و می‌روند.
آنان شادی کامل و تمام عیار تو را می‌طلبند،
اما به غم و اندوه تو نیاز ندارند.
خوشحال باش، دوستان زیادی گرد می‌آوری.
غمگین باش، همه را از دست خواهی داد.
کسی نیست که جام شراب تو را رد کند.
اما صفرای زندگی را باید تنها نوش جان کنی.
سور بده، سالن‌هایت مملو از جمعیت می‌شوند،
امساک کن، جهان بی‌تفاوت از کنارت خواهد گذشت.
موفق باش و ایثار کن، تا در پناه آن زندگی کنی،
هیچ‌کس نمی‌تواند در واپسین دم حیات یاری‌ات کند.
برای اعیان و اشراف که در صف طولانی ایستاده‌اند، به اندازه‌ی
کافی در سالن‌های شادمانی جا هست.
اما ما باید یکی یکی از میان راهروهای باریک درد و رنج گذر 
کنیم.


برگرفته از كتاب:
داير، وين؛ انديشه‌هاي ماندگار(تحليل افكار پيشوايان و فرزانگان عالم)؛ برگردان محمدرضا آل ياسين؛ چاپ ششم؛ تهران: هامون 1387.


Rose #76

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 7,سخنان بزرگان,پند,الاویلر ویلکاکس,سعيد نفيسي, فريدريش هگل,فرناندو پسوا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  

 


صرفنظر از نگاه به درون، همه ي ما نزديك بين هستيم.((فرناندو پسوا))


به نظر من، هديه اي كه موجب خوشنودي كوچك شود بسيار ارزشمندتر از هداياي پر زرق و برقي است كه وسواس و خودنمايي هديه دهنده، تنها موجب كوچكي ما مي شود.((گوته))


كساني كه ديد ضعيف دارند مي كوشند همه چيز را مشابه و يكسان ببينند.((نيچه))


درباره‌ی بهار
برتولت برشت 

دیرگاهی پیش از آنکه ما
آزمندانه به نفت، آهن و آمونیاک روی آوریم،
هرسال در زمانی معین
درختان، ناگزیر و شتابان سبز می‌شدند.
ما همگی به یاد می‌آوریم
روزهای بلند را،
آسمانِ روشن را
و دگرگونی هوا را
که فرارسیدن ناگزیر بهار را نوید می‌دادند.
با آنکه در کتاب‌ها هنوز هم
درباره‌ی این فصل فرخنده نکاتی می‌خوانیم،
اما دیری است که بر فراز شهرهای ما
دسته‌های آشنای پرندگان مهاجر دیده نشده است.
باز کسانی که در قطار می‌نشینند، زودتر از دیگران
فرارسیدن بهار را درمی‌یابند،
زیرا دشت‌ها آمدن آن‌را
مانند گذشته آشکارا نشان می‌دهند.
گرچه به‌نظر می‌رسد که بر فراز شهرها
توفان‌هایی درگذرند،
اما آن‌ها تنها
آنتن‌های بام‌های ما را لمس می‌کنند.


 

برگرفته از کتاب:
دفاع از گرگ‌ها: نمونه‌هایی از شعر امروز آلمان؛ گردآوری و برگردان: تورج رهنما؛ چاپ سوم؛ تهران: چشمه 1389.

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 4,سخن بزرگان,فرناندو پسوا,گوته,نيچه,برتولت برشت ,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  


خود را بيان كردن هميشه به معناي خطا رفتن است. همواره بر خود آگاه باش؛ خود را بيان كردن براي تو مفهومي جز دروغ گفتن ندارد.((فرناندو پسوا))


از دو چرخ يك محور هميشه يكي جلوتر حركت مي كند، حتا اگر به بخش هاي شكننده اي از ميلي مترها مربوط باشد.((فرناندو پسوا))


به نظر می‌آید که ما در امر دفاع از سرزمین‌مان سخت ول‌انگار بوده‌ایم. تا بدین‌جا از این بابت دل‌نگرانی نداشته‌ایم و سرمان به کارمان بوده، اما پیش‌آمدهای اخیر اندیشناک‌مان کرده است.
من پاره‌دوزم. دکه‌ام در میدان است. درست روبه‌روی کاخ شاهی. اولِ آفتاب تازه تخته‌های دکه را برداشته آم که می‌بینم افراد مسلحی دهنه‌ی تمامیِ کوچه‌هایی را که به میدان باز می‌شود، بسته‌اند، گیرم این‌ها سربازان خودی نیستند، چادرنشینان شمال‌اند. نمی‌دانم چطور توانسته‌اند به پایتختِ ما که با مرز فاصله‌‌ی زیادی دارد، نفوذ کنند، اما به هرحال اکنون اینجا هستند و چنین که پیداست، تعدادشان هم آفتاب به آفتاب بیشتر می‌شود.
شب‌ها را به میلِ خاطرِ خود، زیر آسمانِ خدا صبح می‌کنند. زیرا از زندگی در زیرِ سقف نفرت دارند و روزها را به تیزکردنِ شمشیرها و پیکانِ نیزه‌ها و تمرین سواری به شب می‌رسانند. میدانی چنان آرام و شسته و رفته را به استبلی آلوده مبدل کرده‌اند. روزهای نخست از دکه‌مان خارج شدیم و می‌کوشیدیم دست‌کم آخال و کثافات تحمل‌ناپذیر را تمهیدی کنیم. اما اکنون دیگر بسیار به‌ندرت، متوسل به چنین اقدامی می‌شویم؛ چرا که نه تنها کوشش بی‌حاصلی‌ است، خطر درغلتیدن به زیر دست‌وپای اسبان و گرفتارشدن به زخم تازیانه‌ی وحشیان نیز در میان است. با چادرنشینان گفت‌وگو نمی‌توان کرد. آنان زبان ما را نمی‌دانند و حتا بعید می‌نماید میان خود نیز زبانی داشته باشند. برای آنکه منظور خود را به یکدیگر برسانند چون زاغجه غوغو می‌کنند: اصوات نامفهومی که مدام با جیغ و فریاد در گوش ماست. برای آنان، آداب و ترتیبات ما به همان اندازه که بی‌معناست، علی‌السویه نیز هست....

یک نوشته‌ی قدیمی (پاره‌ی نخست)فرانتس کافکا

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب::دیوارنوشت قلب و اندیشه 1,سخن بزرگان,فرانتس کافکا,فرناندو پسوا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 233 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , scientific.alborz.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com